الهه ی الهام
انجمن ادبی
معرفی کتاب رمان« دخمه» نام کتاب: دخمه نویسنده: ژوزه ساراماگو مترجم: کیومرث پارسای ناشر: نشر روزگار نوبت چاپ: هفتم- 13390 تعداد صفحات: 359 صفحه
بهار سال 87 یعنی پنج سال پیش، رمان شگفت انگیز« کوری» را از ژوزه ساراماگو خواندم و بعد از دو سال توانستم دی وی دی فیلمش را پیدا کنم و ببینم، البته با زیرنویس فارسی. و این فیلم هم مثل خیلی از نسخه های سینمایی که از روی آثار برجسته ی ادبیات داستانی ساخته می شوند، با تمام وفاداری به اصل متن، نتوانست شیرینی خواندن اصل کتاب را برایم تکرار کند. حالا که به تازگی عضو کتابخانه ی مصطفی خمینی شهرستان اسلامشهر شده ام، چرخی در مخزن زدم و اسم « ساراماگو» در شیرازه ی یکی از کتاب ها توجهم را به خود جلب کرد. کتاب را که « دخمه» نام داشت، از کتابدار مهربان و خوش برخورد به امانت گرفتم تا بخوانم... 359 صفحه ی جذّاب و یک هفته ی دوست داشتنی همراه با ژوزه در دخمه اش! وقتی چنین کتابی را می خوانی و با خودت فکر می کنی که شاید چند نفر تو را به عنوان داستان نویس می شناسند، به خودت می گویی که همیشه می توان از اساتید و بزرگان چیز آموخت. ژوزه ساراماگو، در سال1922 در پرتقال متولد شدو در بیست و پنج سالگی اولین رمانش را با نام« کشور گناه» چاپ کرد؛ امّا ناکامی او برای چاپ کتاب بعدی اش باعث شد تا سی و پنج سال بعد از کتاب اولش دیده نشود. در سال 1982 با انتشار کتاب « بالتازار و بلیموندا» و ترجمه انگلیسی آن در سال 1988 شهرتی جهانی کسب کرد و در همان سال نوبل ادبیات را از آن خود کرد. ژوزه در دل داستان هایش از جملات طعنه آمیزی استفاده می کند که ذهن خواننده را از حوادث تخیلی و غالباً تاریخی داستان به واقعیت های جامعه ی امروز معطوف می کند. نوک پیکان کنایه های ساراماگو معمولاً خرافات، حکومت های خودکامه و نابرابری های اجتماعی است. « دخمه» را هم می توان یک داستان رئال به حساب آورد و هم یک داستان سمبولیک و سرشار از کنایه! آن جایی که سیپریانو آلگور سفالگر، در پی ساختن عروسک های گلین، اولین عروسکش، سیاه از تنور بیرون می آید و دومی، سفید و سومی، زرد و بالاخره چهارمی، به رنگ دلخواهش، یعنی سرخ، ذهن خواننده به داستان خلقت سوق پیدا می کند و این که سازنده عروسک ها با وجود ناخرسندی از رنگ ساخته های دستش، آن ها را دور نمی ریزد و دوستشان دارد. ژوزه ما را به یاد خالق مهربان می اندازد که رنگ و نژاد و حتّی بزهکارر بودن مخلوقاتش، باعث نمی شود که آنها رزا دوست نداشته باشد، چون خودش آنها را آفریده است ! اسم کتاب در ذهن خواننده همچنان وول می خورد. در ابتدای داستان احساس می شود که شاید خانه ی روستایی و کارگاه کوزه گری مراد نویسنده از دخمه است. تا این که در اواسط داستان وقتی آلگور، ظروف سفالی به فروش نرفته اش را در داخل دخمه ای بین راه روستا و مجتمع مرکزی، تلنبار می کند، خواننده حدس می زند که نقطه عطف داستان و علت نامگذاری آن، همین دخمه باشد. و در پایان داستان وقتی که خانواده ی کوزه گر پیر-آلگور- در یکی از آپارتمان های مجتمع مرکزی ساکن می شوند و مطلع می شوند که در محوطه مجتمع، دخمه ای کشف شده است، چنین احساس مسشود که شاید همان دخمه ای باشد که آلگور ظروفش را در آن مخفی کرده است! امّا معلوم می شود که در این دخمه، شش جسد، سه مرد و سه زن، پیدا شده که با طناب به نیمکت های سنگی بسته شده اند و از آنها فقط پوستی بر استخوان یاقی مانده است. جمله ی پایانی کتاب همان جمله ای است که مدیران مجتمع از آن تابلویی تبلیغاتی ساخته و بر سر در مجتمع نصب کرده اند:« مراسم افتتاح دخمه ی افلاطون! جاذبه ای بی نظیر در جهان، هر چه سریعتر بلیت تهیه فرمایید!» و همهی این ها کنایه از زندگی امروزی بشر در جوامع به اصطلاح پیشرفته و یا در حال توسعه است که در آن انسان از خود اراده ای ندارد و سلیقه و تفکر و عقیده اش هم از طرف بالادستی ها که هیچ هدفی جز سود بیشتر و منفعت بالاتر خودشان ندارند، تعیین و تکلیف می شود. آن ها هستند که در ازای یک زندگی لوکس و کوچک و حقیر، به تفکر و احساس انسان جهت می دهند و حتی با نمایش باد و باران و بر ف و حتی آفتاب مصنوعی، او را دلخوش می کنند و آب و باد و آفتاب حقیقی را از او می گیرند. زندگی مجازی، رباتیک و عروسک وار! آدم های مجتمع، عروسک هایی در دست خیمه شب بازان سودجو و منفعت طلبی هستند که هیچ اراده ای از خود ندارند و خیلی محترمانه تحقیر و کنترل کی شوند. جناب ژوزه ساراماگو، به خاطر خلق این اثر از شما ممنونم. حسن سلمانی- اسلامشهر 92/5/23 نظرات شما عزیزان:
سلام آقا کتابی رو که گفته بودید از سایت پیدا کردم با تشکر امین عبدالهی
آقا کتاب کوری داخل وبلاگ شما نبود ولی تحقیقی رو که گفته بودید رو گرفتم
سلام حسن جان
بسیار خوشحالم که وبلاگتان با این احساس و مالامال از نشاط و همچنان روشنفکرانه با سرعت شعور به پیش می تازد ضمنا اگر دوستان و مدیران مدارس برنامه دروس هفتگی خواستند وبلاگ دیگر ما را نیز به آدرس زیر می توانید برایشان معرفی بفرمائید: www.panixa.blogfa.com کامیاب باشید موفق باشید
من هم از روشنگری های شما ممنونم.البته فکر می کنم دست خودتان نیست ماه نمی تواند نتابد!!!!.
چهار شنبه 23 مرداد 1387برچسب:ژوزه ساراماگو,دخمه,الهه ی الهام,حسن سلمانی, :: 20:32 :: نويسنده : حسن سلمانی
موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|